آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالع بین، فال گو، فال گیر
آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالِع بین، فال گو، فال گیر
پر گو، کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوه گو، بیهوده گو، یاوه سرا، هرزه گو، هرزه خا، خیره درا، ژاژدرای، هرزه لاف، هرزه لای، یافه درای، ژاژخا، مهذار، هرزه درای، افسانه پرداز، افسانه گو
پر گو، کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوِه گو، بیهودِه گو، یاوِه سُرا، هَرزِه گو، هَرزِه خا، خیرِه دَرا، ژاژدَرای، هَرزِه لاف، هَرزِه لای، یافِه دَرای، ژاژخا، مِهذار، هَرزِه دَرای، اَفسانِه پَرداز، اَفسانِه گو
غراب البین. رجوع به غراب البین شود: فغان از این غراب بین و وای او که در نوا فکندمان نوای او. منوچهری. غراب بین نیست جز پیمبری که مستجاب زود شد دعای او. منوچهری. غراب بین نای زن شده ست از آن سته شدم ز استماع نای او. منوچهری
غراب البین. رجوع به غراب البین شود: فغان از این غراب بین و وای او که در نوا فکندمان نوای او. منوچهری. غراب بین نیست جز پیمبری که مستجاب زود شد دعای او. منوچهری. غراب بین نای زن شده ست از آن سته شدم ز استماع نای او. منوچهری
دست باز. کریم و بخشنده. فراخ آستین: فراخبال کند عدل تنگ قافیه را چنانکه چرخ ردیف دوام او زیبد. خاقانی. رجوع به فراخ آستین شود آسوده خاطر. (ناظم الاطباء)
دست باز. کریم و بخشنده. فراخ آستین: فراخبال کند عدل تنگ قافیه را چنانکه چرخ ردیف دوام او زیبد. خاقانی. رجوع به فراخ آستین شود آسوده خاطر. (ناظم الاطباء)
کنایت از پرگوی و بی صرفه گوی است. (از آنندراج). بسیارگو و بدزبان. (انجمن آرا). اوسق. (منتهی الارب). بسیارگو و پوچ گو و هرزه چانه و بدزبان. (برهان). رجوع به فراخ دهان شود
کنایت از پرگوی و بی صرفه گوی است. (از آنندراج). بسیارگو و بدزبان. (انجمن آرا). اوسق. (منتهی الارب). بسیارگو و پوچ گو و هرزه چانه و بدزبان. (برهان). رجوع به فراخ دهان شود
اتساع. (مصادر اللغۀ زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج). انفساح. اندماج. (تاج المصادر بیهقی) ، آسان شدن کار: بر اهل خراسان فراخ شد کار امروز که ابلیس میزبان است. ناصرخسرو. رجوع به فراخ شود
اتساع. (مصادر اللغۀ زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج). انفساح. اندماج. (تاج المصادر بیهقی) ، آسان شدن کار: بر اهل خراسان فراخ شد کار امروز که ابلیس میزبان است. ناصرخسرو. رجوع به فراخ شود